جدول جو
جدول جو

معنی علی الاجمال - جستجوی لغت در جدول جو

علی الاجمال
مجملاً، به طور مجمل و مختصر
تصویری از علی الاجمال
تصویر علی الاجمال
فرهنگ فارسی عمید
علی الاجمال
(سَ زَ دَ)
مجملاً. بطور مجمل و نامعلوم. براجمال. باجمال. و رجوع به اجمال شود
لغت نامه دهخدا
علی الاجمال
فشرده وار
تصویری از علی الاجمال
تصویر علی الاجمال
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علی الاتصال
تصویر علی الاتصال
پیوسته، دمادم، همیشه
فرهنگ فارسی عمید
(زَ دَ)
مجموعاً. بطور کلی. بنابر اجماع. بتبعیت از جماعت. به پیروی جمع. باجماع. و رجوع به اجماع شود، بالاتفاق. یک کلمه. یک سخن
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
همیشه. دائم. پیوسته. همواره. بدون انقطاع. (ناظم الاطباء). یک بند. یک ریز. دمادم. دمبدم. پیاپی. پی درپی
لغت نامه دهخدا
یکسخن، به پیروی از گروه، روی هم رفته بر سر هم باتفاق یک سخن: علی الاجماع لایحه را تصویب کردند، به تبعیت از جماعت، مجموعا کلا
فرهنگ لغت هوشیار
مجملا مختصرا مقابل علی التفصیل: بسرسینه این دوستان علفی التفصیل که دست گیری و رحمت کنی علی الاجمال. (سعدی. کلیات)، بطور مبهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علی الاتصال
تصویر علی الاتصال
پیاپی دمادم پیوسته دمادم هموراه همیشه
فرهنگ لغت هوشیار
پی درپی، پیوسته، علی الدوام، مدام، مستمراً، هماره، همواره، همیشه
فرهنگ واژه مترادف متضاد